سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باریکه ی تبسم

صفحه خانگی پارسی یار درباره

در دلم درد بزرگی است

در دلم درد بزرگی است،که مانندش را

گر به کوه اندازی

متلاشی گردد

گر به دریا بدهی خشک شود

روی دیوار بتن ریخته ی سخت ز سنگ

نام آن را بنویسی ترک بردارد

در دلم درد بزرگی است

که کمر خم کند از سرو بلند

بتراشد سر هر سنگ زمخت

که به گریه آورد هر لبخند

         در دلم درد بزرگی است ...

 


سوال

ای    نام   تو    آرام     روانم

اندیشه و روح و جسم و جانم

ای  نام  تو  هر  دم  به  زبانم

جز  نام  تو  نام  کس  نخوانم

 

اگه تونستی بگی این شعر مال کیه


طنز *

سلامت ملت را و بیش از سایرین اهل ابهرش را که بیمارستان امدادیش سخت موجب سلامت است و به درون اندرش سراسر نشاط و طراوت و دولت بدان نعمت سلامت را به تمامت بر ملت ارزانی داشته است.

به خاطر دارم مردی را که از بیماری خود سخت به رنجه بود و ایشان را به بیمارستان امدادی ابهر «رضی الله عن اطباعه» برسانیدند طبیب به تگ ایستاد و با سرعت صوت خود را بالای سر بیمار برساند آنگاه اندکی درنگ کرد وتشخیص به عمل آورد که بیمار از چنگال حمله ی قلبی بگریخته است آنگاه بیمار را به سی سی یو منتقل کردند

هفته ای بود و به مدد سایر طبیبان اینگونه تشخیص به عمل آمد که بیمار حمله ی قلبی که چه تنها سنگی خورد به صفرا داشته است

بگوزید   در  بلخ  آهنگری            به ابهر قلنج کرد تن مسگری

 


حیاتی ترین عضو بدن انسان کدام است؟

    نظر

میتوان به این پرسش که حیاتی ترین عضو بدن انسان کدام است از زاویه های گوناگون نگریست و پاسخ های متفاوتی را برای آن ارائه نمود.اما در کل تمام اعضای بدن انسان ویژگی های حیاتی مهم و مخصوص خود را دارد که         چو عضوی به درد آورد روزگار            دگر عضو ها را نماند قرار

اما برخی از اعضا ممکن است در جایگاه خود از سایرین مهمتر باشد که میتوان این بحث را با مثالی بررسی نمود بیایید در نظر بگیریم فردی انگشت شصت نداشته باشد مسلما ای فرد در زندگی روز مره ی خود مشکلاتی خواهد داشت از این قبیل که نمیتواند دکمه های لباسش را به راحتی ببندد ویا مهم تر اینکه نمیتواند دوستان خود را لایک کند حال شخص دیگری را در نظر بگیریم که از نعمت پا محروم باشد مشکلات این فرد نسبت به قبلی بیشتر خواهد بود.البته جا دارد این نکته را عارض شوم که نبود اعضایی مانند دست و پا نمی تواند مانع پیشرفت انسان شود و هستند نازنین بزرگ انسانهایی که این موضوع را ثابت کرده اند چراکه آدمی را آدمیت لازم است و شخصیت و نقص عضو نقص شخصیت تلقی نمیشود.و حال باهم فردی را در نظر میگیریم که قلب نداشته باشد این فرد دیگر قادر به زندگی نخواهد بود پس از این موضوع این مطلب آید میشود که اهمیت حیاتی اعضایی مانند قلب و مغز بیشتر از دست و پاست. حال از منظر دیگری به این موضوع مینگریم.فردی را تجسم کنید که با کلان آمیخته شایدم از شیشه رو غن ریخته.موی سر میتواند به مانند عضوی حساس برای این شخص باشد ودایم به سراغ دست یابی به این هدف شیرین است.و یا یک مجری تلویریون را در نظر بگیرید سفید یکدست و مرتب بودن دندان ها میتواند امری مهم برای حفظ اعتماد به نفس وی باشد و این در اجرای بهتر برنامه و جذب بیننده موثر است پس دندان میتواند عضوی مهم برای وی به شمار آید.

پس این مطلب را میتوان از جهات گوناگون بررسی وبه پاسخ های متنوع رسید و حال که به پایان مطلب رسیدیم چه نیکوست که ایزد تعالی را از برای نعمت سلامتی که بر ما ارزانی داشته هزاران سپاس به جا آوریم تا شکر نعمتی از خوان نعمات بی دریغش باشد.

«در پناه خدای عز و جل»


شعر

    نظر

از گوشه ی میخانه برونم خواندند

یک جام تهی بر می نابم راندند

ساقی تو که از اهل جفا معذوری

از جاهلی و خبط و خطایش دوری

گو بر من عاشق به کدامین جورم

گشتند سوا صبر و صفا از دورم

اکنون که به سر منزل او راهی نیست

گو بر من مجنون که گناهم در چیست


اگه میخوای با کلاس باشی

اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:
اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش"
اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم"
اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم"
اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد"
اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر گیر کرده"
اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد"
اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است"
اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره "
اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد"
اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!



زندگی زناشویی به دور از دعوا

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم

دلیل موفقیت شما در چیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟

آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم

قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!

گفتم: آفرین! زنده‌باد ! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای ! من بهت افتخار می‌کنم.

حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟

آقاهه گفت: مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و ...

گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر می‌دی، چیه ؟

آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم.
 

انشای یه بچه دبستانی


ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟